یکی از زیانبارترین اتفاقها در زندگی کودک این است به جای والدینش زندگی کند و برآورندهی آرزوهای از دست رفته و کارهای نکرده آنها باشد.
با گفتن این جمله فرزندتان را با این احساس درگیر میکنید که جایی برای بیان خواستهها و تخلیه ناراحتی و اندوه یا حتی بدخلقیهایش ندارد. او فکر میکند حالا که مادر یا پدرم چنین فداکارانه زندگیاش را وقف من کرده و بر همه علایق و خواستههایش چشم بسته، چهطور میتوانم چیز بیشتری از او بخواهم یا خلاف میل او رفتار کنم؟
چنین جملاتی با القای احساس دِین و گناه به فرد مقابل مصداق «باجگیری عاطفی» هستند و او را در وضعیت ناعادلانهای قرار میدهند که باید میان خواستههای خود و رضایت و دلخوشی مادر یا پدر یکی را انتخاب کند.