مرجع: Harvard Health Publishing
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۴۰۰
مدت مطالعه: حدود ۱۲ دقیقه
دانشآموزان اغلب فراغت را دوست دارند؛ مخصوصاً وقتی که تازهکارترند و در دورههای پیشدبستانی و ابتدایی درس میخوانند. وقتی هفت، هشت ساله باشید اوقات فراغت یعنی آزادیِ انجام دادنِ کارهای جدید و اشتیاقِ پیدا کردنِ دوستانِ تازه.
با این حال این اوقات فراغتِ عزیز برای بعضی بچهها ممکن است اضطراب و ناآرامی هم به همراه بیاورد؛ مثلاْ در تابستان یا زمانهایی که روالِ معمولِ زندگی دانشآموزی به هم میخورد. ممکن است به هر دلیلی میان دانشآموز و گروه دوستاناش در مدرسه فاصله بیفتد و تغییراتی مثل جابهجایی و رفتن به مکانهای جدید یا حتی ملاقات با آدمهای تازه پیش بیاید که او را مضطرب کند. در اوقات فراغت اغلب برنامهی روزانهی بچهها عوض میشود و آنها میمانند و یک روزِ کاملِ خالی در برابرشان.
در این میان بعضی از انواع اضطراب را راحتتر میتوان دید و تشخیص داد. مثلاْ اضطراب جدایی، جمعهراسی یا بعضی هراسهای ویژه نشانههایی دارند و بهراحتی قابل تشخیصاند. مثلا کودکْ گریهکنان به پدر و مادرش میچسبد و دوست ندارد پا به مهدکودک بگذارد (اضطراب جدایی) یا با بهانههایی مثل این که «هیچ کس با من بازی نمیکنه» از شرکت در مهمانیِ جشن تولد خودداری میکند (جمعهراسی). برای کودکی که به شکل غیرمعمولی از حشرات میترسد، لذت بردن از تفریحهای سادهی تابستانی مثل طبیعتگردی، خاکبازی یا پیکنیک در پارک هیچ خوشایند نیست. (از انتوموفوبیا entomophobia رنج میبرد).
به این ترتیب میبینید که حتی وقتی به نظر میرسد کودک باید از موقعیتی لذت ببرد، نهتنها الزاماً با لذت همراه نیست، بلکه میتواند اضطرابآفرین باشد یا به اضطرابهای نهفته دامن بزند.
نشانههای رایج اضطراب در بچهها
تپش قلب، تنفس تند، احساس ترس، عرق کردن، گرفتگی عضلات و حالت تهوع از رایجترین نشانههای اضطراباند که اغلب با واکنش عصبیِ موسوم به «ستیز یا گریز» همراه میشوند. واکنش «ستیز یا گریز» (Fight-or-Flight Response) واکنشی فیزیولوژیک است که جانوران و انسانها در مواجهه با موقعیتهای تهدیدآمیز و خطرناک نشان میدهند.
تهدیدهایی که واکنش «ستیز یا گریز» را به همراه دارند میتوانند واقعی یا صرفا ذهنی باشند. مثلاً ممکن است کودکِ مضطرب با یک سگ خشمگین روبهرو شده یا این که فقط در یک موقعیت اجتماعی جدید قرار گرفته باشد.
کودکان مضطرب معمولاً وابسته هستند، به راحتی میترسند، گریه میکنند، کابوس میبینند، کم میخوابند و سردرد یا معده درد دارند.
اما اضطراب همیشه هم بد نیست. این طور که دکتر مونا پاتر (Mona Ptter)، مدیر پروژهی «مدیریت اضطراب مکلین» میگوید اضطراب میتواند انگیزهبخش هم باشد یا به ما کمک کند از خطرات دور بمانیم. دکتر پاتر میگوید: «مشکل وقتی است که اضطراب از کنترل ما خارج شود و به جای ما تصمیم بگیرد. اینجاست که اضطراب نه تنها مفید نیست بلکه ممکن است فلجکننده هم باشد».
چه نوع اضطرابهایی در بچهها رایج است؟
- اضطراب جدایی: تجربهی جدایی از والدین یا سرپرست برای کودک بهشدت آزارنده و اضطرابآور است. از اردوهای دانشآموزی، شب خوابیدن در جایی به جز خانه و قرار گذاشتن برای بازی با همسالان خودداری میکند و نگران است که دور بودن از خانه سبب شود اتفاقی ناگوار برای او یا عزیزانش بیفتد.
- اضطراب اجتماعی: کودک بهشدت از قرار گرفتن در موقعیتهای اجتماعی میترسد. در حضور دیگران بسیار مضطرب و خجالتی است و نگران است که مبادا دیگران مسخرهاش کنند یا دربارهاش قضاوت سختی داشته باشند.
- هراسهای ویژه: کودک ترسی شدید و غیرمنطقی نسبت به یک موجود، یک پدیده یا یک موقعیت نشان میدهد. مثلاً ممکن است به شکل اغراقآمیزی از از رعد و برق یا حشرات بترسد یا بهشدت نگرانِ استفراغ کردن باشد.
چه عواملی آسیبپذیری کودکان در برابر اضطراب را افزایش میدهد؟
این مجموعه عوامل میتوانند سبب تشدید اضطراب شوند:
- عوامل زیستی؛ مانند ژن و ساختار مغز
- عوامل روانشناختی؛ مانند ویژگیهای ژنتیک و مهارتهای تابآوری
- عوامل محیطی؛ مانند والدین مضطرب یا دورانِ خردسالیِ نابهسامان
- عوامل دارویی؛ گاه ممکن است اضطراب در کودکْ ناشی از عوارض جانبی دارویی باشد که مصرف میکند. این ملاحظه را با پزشک خود در میان بگذارید.
درمان اضطراب در بچهها
این که کودک هرازگاهی دچار اضطراب شود طبیعی است. اما در صورتی که اضطراب سببِ کاهشِ فعالیتهای او شده یا باعث شده بیشتر اوقات نگران و هراسان باشد یا از رفتن به مدرسه یا مهد کودک خودداری کند حتما با پزشک مشورت کنید. چرا که اختلال اضطرابیِ جدی میتواند رشد کودک را به تأخیر بیاندازد یا از مسیر طبیعی خود خارج کند.
بسته به سن و سال کودک و با در نظر گرفتنِ میزان و نوعِ اضطراب ممکن است لازم شود که هم شما و هم کودکتان در فرآیند درمان، تغییراتی در خودتان ایجاد کنید. شاید هم لازم شود که از متخصص سلامت روان، مثلا از روانپزشک، روانشناس یا مددکار اجتماعی کمک بگیرید. با کمک این گروه از متخصصان، والدین و بچهها ممکن است بتوانند از درمانِ رفتارشناختیِ اضطراب بهره ببرند و به شیوهای اثربخش روی ذهنیت یا رفتارهای اضطرابی کار کنند.
دکتر مونا پاتر میگوید: «مثلاً کودکان خود را به تفکر پرسشگرانه یا کارآگاهی (detective-thinking) تشویق کنید. از آنها بخواهید افکار اضطرابآور خود را کشف کنند، ببینند، بررسی کنند و تغییر دهند». در این روش کودکان را تشویق میکنیم تا با عواملِ ایجاد اضطراب روبهرو شوند نه این که از آن فرار کنند. علاوه بر اینها تمرینهای مراقبه و حتی داروهای ضد اضطراب و افسردگی هم ممکن است برای درمان اضطراب حاد در کودکان تجویز شود اگرچه که اغلب درمانِ ترکیبی بهتر از سایر روشها جواب میدهد.
پیشنهادهای مؤثر برای والدینِ کودکانِ مضطرب
- شخصیتبخشی و فاصلهگذاری: از کودکتان بخواهید تا روی اضطراباش یک اسم بگذارد و او را به نام صدا کند. ممکن است حتی از او بخواهید که اضطرابش را نقاشی کند. در مرحلهی بعد کمک کنید تا کودکتان حملههای اضطرابی را به رسمیت بشناسد. مثلاً وقتی که مضطرب میشود از او بپرسید: «فکر نمیکنی این فقط همون دوست بدجنست باشه که داره بهت میگه هیچ کس دوست نداره با تو بازی کنه؟» شخصیت بخشیدن به اضطراب و فاصلهگذاری میان این شخصیت و کودک به او این احساس را میدهد که با چیزی موهوم و مبهم درگیر نیست بلکه میتواند رفتارهای «دوست بدجنسش» را کنترل کند.
- برای موقعیتهای مضطربکننده از قبل آماده شوید: مشاورهای مدرسه یا معلمانِ همراهِ اردوهای آموزشی را از قبل ملاقات کنید و مکانهای جدید را قبل از بازدید اصلی بررسی کنید.
- الگوی اعتماد به نفس و آرامش باشید: بچهها مثل تابشسنجِ خورشیدی عمل میکنند؛ همهی امواج اضطرابی را که از والدینشان میتابد، ثبت و اندازهگیری میکنند. پس حواستان به کلماتی که به کار میبرید و همچنین به زبان بدنتان باشد و سعی کنید واکنشهای شدید اضطرابی خود را در حضور آنها تعدیل کنید.
- جهان داستانی کودک را درک کنید: دکتر پاتر میگوید: «بچه ها دنیا را رمزگذاری میکنند. بهویژه در دوران خردسالی ذهن بچهها مثل اسفنج است و همه چیز را به خود جذب میکند.» او پیشنهاد میکند که وارد دنیای داستانی بچهها شویم و با جدی گرفتنِ داستانهایی که میسازند به آنها کمک کنیم. دقت کنیم که در این داستانها چه خبر است. آیا جهانِ داستانی کودک جهان امن و آرامی است یا جای خطرناکی است که لازم است همواره در آن مراقب و ترسخورده باشد؟»
- اجازه دهید اضطراب جای خودش را داشته باشد: اجتناب کردن از موقعیتهای مضطربکننده البته در کوتاهمدت مؤثر است و اضطراب را فرومینشاند. اما این اضطراب از جای دیگری سر درخواهد آورد. چه اجتناب کردن از موقعیتهای اضطرابآفرین و چه استدلالهای منطقی دربارهی بیاساس بودنِ احساسِ اضطراب اغلب به جایی نمیرسند.
سیستم لیمبیک مغزِ ما برای درک احساسِ اضطراب به ابزار و زمان نیاز دارد تا آرام شود و اجازه دهد مرکز فکری (شناختی) مغز به حالتِ فعالِ خود بازگردد. پس به جای اجتناب کردن سعی کنید ابزارها و مهارتهای تابآوری در برابر اضطراب را بشناسید و به کار بگیرید.
مثلاً ممکن است کمی آب سرد به صورتِ کودک خود بزنید یا اجازه دهید برای فرونشاندنِ اضطرابش پلهها را پایین و بالا برود و انرژی خود را تخلیه یا عضلاتش را منقبض و آرام کند.
گاه ممکن است کودک مضطرب بخواهد حواس خود را پرت کند و با کارهای ساده تمرکزش را از روی حس اضطراب بردارد؛ مثلاً با نگاه کردن به اطراف و دقت در هر یک از هفت رنگِ رنگینکمان.
- مواجهه با اضطراب را تمرین کنید: مواجههی تدریجی با اضطراب کمک میکند تا ذهن مضطرب بتواند خودش را از نو سامان بدهد. این مواجهه به کودک نشان میدهد که میتوان مضطرب شد و از تجربهی اضطراب جان سالم به در برد.
- بیایید فکر کنیم فرزند شما موقع صحبت کردن در جمع دچار اضطراب میشود، سرش را پایین میاندازد و هنگامی که مخاطب قرار میگیرد از دلهره به خود میپیچد.
رستورانی محبوب و نهچندان شلوغ را انتخاب کنید و زمانی را برای این که با فرزندتان به آنجا بروید در نظر بگیرید. در رستوران او را همراهی کنید تا مسئولیت سفارش غذای مورد علاقهاش را به عهده بگیرد. در ابتدا ممکن است سفارش خود را با صدای آهسته و خجالتزده در گوش شما بگوید تا شما آن را به میزبان اعلام کنید. اما کمی بعد ممکن است برای سفارش نوشیدنی یا دسر پیشقدم شود.
در نهایت در قرارهای بعدی، همینطور که مهارتهایش برای تابآوری در برابر اضطراب و توسعهی اعتماد به نفس بیشتر و بیشتر میشود؛ کمکم همه چیز را خودش سفارش خواهد داد. اینجاست که شما میتوانید رضایتمندانه به تماشای او بنشینید.