مرجع: Edutopia
تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۹۶
مدت مطالعه: حدود ۵ دقیقه
دانشآموزان بیش از هر چیز دوست دارند از زبان معلمشان بشنوند که او به توانمندیهایشان اعتماد و اعتقاد دارد، در هدفگذاری برای زندگیشان آنها را یاری میکند و همیشه آماده است سؤالهای آنها را بشنود و آنها را در یافتن جواب یاری کند.
این سه اصل حیاتی در کلاس درس حاصل یک نظرسنجی است که دکتر لری دیساتِلز (Lori Desautels)، استادیار دانشکده آموزش در دانشگاه ماریان در ایالت ایندیانا، انجام داده است. او پرسشنامهای کوتاه حاوی دو سؤال را به آموزگاران و دانشآموزانی از سه منطقه جغرافیایی متفاوت داده و با تحلیل پاسخها به این نتیجه رسیده است که «پذیرش اجتماعی» و «درک احساسی» در مدارس از اهمیت ویژهای برخوردارند. خانم دساتلز در مقالهای توضیح داده است که این دو پدیده از طریق ابراز باور و اعتماد به تواناییهای دانشآموزان، حمایت از آنها در یافتن هدف و علاقهی اصلیشان در زندگی و همینطور از طریق کنجکاوی برای درک احساسات و علایق و ویژگیهای دانشآموزان حاصل خواهد شد.
خانم دیساتِلز از بچهها پرسیده: کدام کلام یا اظهار نظر معلمتان مشوق شما است و به شما انگیزه میدهد؟ و دوست دارید دربارهی کارها و وضعیتتان در کلاس درس چه چیزی از معلمتان بشنوید؟ او نتیجهی به دست آمده را اینطور توضیح داده است:
۱- باور کردن بچهها
«من به تو و تواناییهایت باور دارم و فکر میکنم اگر تواناییهایت را به کار بگیری، هیچ چیز مانع موفقیت تو نخواهد بود.»
این خانم معلم در مقالهاش توضیح میدهد که باور کردن بچهها یعنی دیدن چیزی درون آنها که در حال حاضر دیده نمیشود، سپس ادامه میدهد که برای باور کردن تواناییها و استعدادهای بچهها باید روی رفتارهایشان متمرکز شد، حتی روزهایی که بدخلق و بیحوصله هستند. باید همهچیزشان را مورد توجه قرار داد، از کفش و مدل موی تازهشان تا رفتارهای خوب و محبتآمیزشان حتی اگر نادر و گاهبهگاه است، باید به نکات خوب و مؤثر و تلاشهایشان اشاره کرد و دربارهشان حرف زد.
۲- هدف
«من به تو باور دارم، بیا با هم برای فردا برنامهریزی کنیم. دوست داری تا هفتهی آینده چه کارهایی انجام دهی؟ بیا دو تای آنها را انتخاب کنیم و راههایی برای انجام همان دو تا کار پیدا کنیم!»
چهطور میتوانیم به دانشآموزمان کمک کنیم که هدفش را پیدا کند؟ قدم اول تأیید او، سپس مشاهدهی نشانهها و علایق او. خانم دیساتِلز پیشنهاد میکند داستان آدمهایی را برای بچهها تعریف کنیم که در لحظاتی از زندگیشان امیدواری به آینده و حتی دلیل و هدف زندگی را گم کردند اما بعد از هر شکست، سعی و تلاش را از سر گرفتند. پیشنهاد دیگر او این است که معلمان شروع کنند به برنامهریزی برای یک فعالیت جمعی مثل بازدید از یک خانهی سالمندان و بعد، از بچهها بخواهند در مراحل مختلف برنامهریزی شریک شوند.
۳- درک احساسات و عواطف بچهها
دانشآموزان برای خانم دیساتِلز نوشتهاند که دوست دارند معلمشان دربارهی نیازها و احساسات و افکارشان سؤال کند و از علاقهمندیها و آرزوهایشان بپرسد. آنها از اینکه احساس کنند دنیای ذهنیشان، ماجرای زندگیشان و تصمیمهایی که برای آیندهشان گرفتهاند برای معلمشان اهمیت دارد، خوشحال میشوند و انگیزه میگیرند. مثلاً یکی از دانشآموزان در پرسشنامه نوشته بود: «از من بپرس من که هستم؟ چه نیازهایی دارم؟ به چه چیزهایی فکر میکنم؟ و دربارهی احساساتم بپرس. البته نمیخواهم مقابل باقی بچهها به اینها جواب بدهم، اینها را خصوصی از من بپرس. دوست دارم معلمم دربارهی دنیای ذهنیام، موسیقی مورد علاقهام، عقایدم و ماجرای زندگیام سؤال کند. ممکن است جوابی ندهم یا کل سال تحصیلی طول بکشد که جوابی برای این سؤالها پیدا کنم اما همینکه میدانم برای شناختن من کنجکاوی، برایم لذتبخش است».