زاغکی قالبِ پنیری دید…توصیه‌های سمّی برای معلمان تازه‌کار

منبع: edutopia

نویسنده: جِی ومستِد (Jay Wamsted)، معلم ریاضی مقطع متوسطه در شهر آتلانتا. او به مسأله‌ی نژاد و نقش آن در آموزش علاقه دارد و مقالاتی در این باره نوشته است. مقاله‌های او در هاروارد اجوکیشن ریویو و اجوکیشن پست منتشر شده‌اند. او در سال ۲۰۱۷ در TEDx درباره‌ی اهمیت اعتماد در پایان دادن به نژادپرستی سخنرانی کرد که می‌توانید از این‌جا بشنوید. او از خوانندگان مقالات و کتاب‌هایش دعوت می‌کند از طریق شبکه‌ی X (توییتر) با او گفت‌وگو کنند. او در این مقاله، درباره‌ی چند توصیه‌ی رایج که بهتر است معلمان تازه‌کار آنها را نادیده بگیرند، صحبت می‌کند.

تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۴۰۳

مدت مطالعه: ۶ دقیقه

با شروع سال تحصیلی هزاران معلم جدید برای اولین بار در قامت مدیر و راهبر وارد کلاس درس می‌شوند. بسیاری از آن‌ها به احتمال زیاد تمام تابستان را به فکر روزهای اول مدرسه بوده و تلاش کرده‌اند برای سال تحصیلی جدید آماده شوند. بازگشت به مدرسه به عنوان کسی که مسئولیت هدایت یک کلاس را بر عهده دارد دلهره‌آور است. وقتی به اولین سال تدریس خودم فکر می‌کنم، دو احساس را به‌روشنی به یاد می‌آورم: هیجان و ترس، و هر دو تقریبا به یک اندازه!

هر وقت عباراتی مثل «چند توصیه، چند راه‌کار، چند نکته» را می‌شنوم، آن ضرب‌المثل قدیمی درباره‌ی «نیت خوب» یادم می‌آید: مردم نیت خوبی دارند، اما گاهی وقت‌ها راه را اشتباه می‌روند. توصیه‌های بی‌شماری برای معلمان تازه‌کار وجود دارد، اما همه‌ی آن‌ها به یک اندازه مفید و کاربردی نیست. این‌جا می‌خواهم دور از هیاهوی ده‌ها راهکار و توصیه، چند نکته‌ی اصلی را با شما در میان بگذارم چون وقت شما گران‌بهاست و به احتمال زیاد با احساسات متناقضی هم دست و پنجه نرم می‌کنید. 

۱۹ سال پیش، وقتی کارم را زمانی شروع کردم که خبری از شبکه‌های اجتماعی نبود و بیشتر بچه‌ها تلفن همراه و هوشمند نداشتند. در این مسیر توصیه‌ها و راهکارهای زیادی شنیدم که خیلی‌هایشان نادرست بود. حالا به‌جای توصیه، قصد دارم چند پیشنهاد بد را نقد کنم و آن مواردی را با معلمان تازه‌کار در میان بگذارم که باید نادیده بگیرند.

۱- تا شب عید لبخند نزنید

این یکی از آن توصیه‌های قدیمی و معروف است و یکی از اولین چیزهایی بود که قبل از اولین روز تدریسم به من گفته شد. درست است که مشهور است اما غلط است. آخرین چیزی که دانش‌آموزان در رابطه با معلم‌شان لازم دارند یک چهره‌ی عبوس و عصبانی است. من ریاضی کلاس هشتم تدریس می‌کنم، بنابراین می‌دانم مدرسه همیشه هم سرگرم‌کننده نیست؛ با این حال همواره باید جایی برای شادی و نشاط باشد، در غیر این‌صورت هدف اصلی آموزش گم می‌شود.

استقبال از دانش‌آموزان با صورتی اخمو و عبوس نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت. حتی اگر شکست هم نخورید، دست‌کم کلاس شما برای همه‌ی بچه‌ها و حتی خودتان رنج‌بار خواهد بود. اگر اجازه دهید، بچه‌ها می‌توانند بامزه و سرگرم‌کننده باشند. بگذارید سرگرم‌‌تان کنند و چیزهای جدیدی را با هم تجربه کنید. همه‌ی ما معلم‌ها به این توصیه نیاز مبرم داریم: «کمتر حرف بزن، بیشتر لبخند بزن.» من مطمئنم دانش‌آموزان هم با این موضوع موافق خواهند بود.

۲- دانش‌آموزان به دانستن درباره‌ی زندگی شما علاقه ندارند
یک‌بار، مربی باتجربه‌ای که در حال مشاهده‌ی کلاسم بود بعد از کلاس مرا کنار کشید و گفت: «جلسه‌ی خوبی بود، اما دیگر از زندگی شخصی‌ات در مثال‌های واقعی استفاده نکن. دانش‌آموزان به این چیزها اهمیت نمی‌دهند.»

از شنیدن این نصیحت عجیب و غریب شوکه شدم. همیشه احساس می‌کردم که یکی از نقاط قوتِ پررنگِ من به‌عنوان یک معلم این است که خودم چهار فرزند در خانه دارم. یکی از آن‌ها بزرگ‌تر از دانش‌آموزانم است، دو تا کوچکتر و یکی دقیقاً هم‌سن دانش‌آموزانم است. این کمکم می‌کرد که در سن میانسالی، بتوانم به‌راحتی با دانش‌آموزانم ارتباط برقرار کنم. آن‌ها از من درباره‌ی فرزندانم سؤال می‌پرسند و من هم پاسخ می‌دهم. بچه‌ها می‌بینند با وجود علاقه‌ی مفرط و عجیب و غریبم به ریاضی، از دنیای نوجوان‌ها دور نیستم.

شاید نقطه‌ی قوت ویژه شما این باشد که به موسیقی محبوب کره‌ای یا تیلور سوئیفت علاقه‌مندید، اهل یک استان یا کشور دیگر هستید، به سفر علاقه دارید، یا اینکه قبلا در یک گروه موسیقی پیانو می‌نواختید. این‌ها را به دانش‌آموزانتان بگویید. هر فرصتی که به بچه‌های کلاس شما اجازه دهد تا شما را انسانی‌تر ببینند، باعث می‌شود که به درس‌هایی که می‌دهید بیشتر توجه کنند.

۳- هفته‌ی اول را فقط به شناخت بچه‌ها اختصاص دهید
این یکی از توصیه‌های جدیدتر است، اما به اندازه‌ی دو توصیه‌ی قبلی ناپخته. به نظر می‌رسد این توصیه محصول دوران پس از همه‌گیری باشد، انگار بچه‌ها آن‌قدر حساس و شکننده شده‌اند که باید به‌تدریج و به‌آرامی آن‌ها را وارد فضای مدرسه کنیم، مثل ورود به حمام آب داغ.

آیا باید آهسته شروع کنید؟ البته! آیا باید انتظار داشته باشید که هفته‌ی اول سال آشفته باشد و برنامه‌های عالی را که در تابستان ریخته‌اید به‌هم بریزد؟ قطعا! اما اگر قرار بود یک هفته را فقط به آشنایی با چند نوجوان اختصاص دهید، بهتر بود که مشاور اردوهای تابستانی می‌شدید. افزون بر هزاران چیز دیگر، بچه‌ها به مدرسه می‌آیند تا یاد بگیرند. اگر در هفته‌ی اول به آن‌ها محتوای درسی مناسبی ارائه ندهید، احتمالا فکر می‌کنند که چیز زیادی برای ارائه ندارید.

نیازی نیست تکالیف سخت بدهید، حتی لازم نیست پای نمره را به میان بکشید. اما باید کار معتبری را ارائه دهید که مستقیماً به درس‌تان مربوط باشد. دانش‌آموزان از شما انتظار دارند به عنوان یک معلم متخصص وارد عمل شوید و مهم‌تر از آن، حتی اگر نتوانند این را به زبان بیاورند، احتمالاً خواهان آن هستند.

نکته‌ی پایانی

این‌ها سه مورد از بزرگ‌ترین توصیه‌های نادرست بودند. می‌توانم به توصیه‌های اشتباه دیگری هم اشاره کنم و مطمئنم هر معلم با تجربه‌ی دیگری هم می‌تواند این کار را انجام دهد. شاید بهترین کاری که می‌توانیم در روزهای اولیه‌ی مدرسه برای معلمان تازه‌کار انجام دهیم، همین است که درباره‌ی توصیه‌های بدی که ممکن است بشنوند، آگاه‌شان کنیم. اگر هم بتوانیم به آن‌ها کمک کنیم تا از اشتباهاتی که خودمان مرتکب شده‌ایم دوری کنند، چه بهتر!

در پایان، می‌خواهم کمی تغییر مسیر دهم و به یکی از بهترین نصیحت‌هایی که شنیده‌ام اشاره کنم. سال‌ها پیش، تعدادی مشاور آگاه به من گفتند مهم‌ترین چیز در روزهای اول مدرسه این است که حداقل سه برنامه داشته باشید: یک برنامه‌ی اصلی، یک برنامه‌ی جایگزین، و یک برنامه‌ی پشتیبان برای برنامه‌ی جایگزین زمان‌های مرده که در آن هیچ فعالیت یا آموزشی در حال انجام نیست به ضرر شما و کلاستان است. بعضی فعالیت‌ها سریع‌تر از پیش‌بینیِ شما پیش می‌روند، بعضی فعالیت‌ها هم به تغییرات آنی نیاز دارند؛ برای هر دو مورد آماده باشید. آماده باشید که فرصت‌های خالی یا فضاهای تغییریافته را با کارهای مفید، داستان‌هایی درباره‌ی زندگی‌ خودتان و شایدْ یکی، دو لبخند پر کنید. این رویکرد را برای حدود ۱۸۰ روز ادامه دهید؛ همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.