مرجع: TEACH MAGAZINE
نویسنده: کریستین هیوز (Christine Hughes)
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
مدت مطالعه: حدود ۱۰ دقیقه
متن پیشرو نوشتهی کریستین هیوز، مادر یک کودک در طیف اوتیسم و کارشناس موسیقی مدارس شهر بارتلت در ایالت تنسی است. هیوز مطالعهی جامعی دربارهی «آموزش از طریق هنر» داشته و راهبردهای فراگیر متعددی برای آموزش کودکان با نیازهای ویژه در سطح مدارس منطقه و ایالت معرفی کرده است. او در این مقاله، با تجربههای شخصی خود بهعنوان معلم موسیقیِ مقطعِ ابتدایی را به اشتراک میگذارد و آثار مثبت هنر در کیفیت یادگیریِ دانشآموزانِ طیف اوتیسم را بیان میکند.
میگویند مواجه شدن با یک فردِ دارای اوتیسم، به این معنا نیست که شما همهی افرادِ دارای اوتیسم را شناختهاید. زیرا بعضی از افرادِ دارای اوتیسم صحبت میکنند، درحالیکه بسیاری هم قادر به صحبت کردن و برقراریِ ارتباط کلامی نیستند. تحملِ لمس شدن ـ یا لمس کردن ـ برای بعضی از آنها دشوار است، اما بعضی دیگر به لمس شدن بسیار وابستهاند.
هر معلمی که با چند دانشآموزِ دارای اوتیسم سروکار داشته به شما خواهد گفت که هیچ فرمول مشخصی برای تضمین موفقیت تحصیلی آنها وجود ندارد. زمانی که وظیفهی تدریس به یک دانشآموزِ دارای اوتیسم به کسی سپرده میشود، معمولاً آن فرد باید میان پایبندی به روالهای ثابت و پذیرش رویکردهای خلاقانه و خارج از چهارچوب تعادل ظریفی برقرار کند.
ازآنجاکه اختلال طیف اوتیسم (ADS: Autism Spectrum Disorder) بر ارتباطات و رفتار تأثیر می گذارد، تشخیص آن، چالشهای ویژهای برای یادگیری اجتماعی ایجاد میکند. علایق محدود و رفتارهای تکراری، اغلب توانایی فرد برای مشارکت در مدرسه و سازگاری با محیط را مختل میکنند.
حال تصور کنید اگر شیوهنامههایی برای ارائهی محتوا داشته باشیم که حاوی الگوهای قابل درک، آشنا و پیشبینیپذیر باشند، چه فرصت های جذابی برای خودانگیختگیِ دانشآموز و یادگیری فعال ایجاد میشود. تدریس از طریق هنر (Arts Integrated Teaching) میتواند مبنایی برای تدوین چنین شیوهنامههایی باشد. این روش تدریس نهتنها کلاس شما را سرزنده نگه میدارد، بلکه یادگیری را برای افراد در طیف اوتیسم تسهیل میکند. حتی معلمانی که تجربهای در زمینهی هنر نداشته باشند، میتوانند فارغ از سطح توانمندی دانشآموزان بهطور موثر از هنرهای تجسمی و موسیقی برای دستیابی به اهداف آموزشی استفاده کنند.
من بهعنوان یک معلم موسیقیِ مقطع ابتدایی، از اینکه به بچهها کمک کنم تا خودشان را ابراز کنند، لذت میبرم. زمانی که مدرسهی ما برای اجرای برنامهی آموزشی از طریق هنر کمک مالی دریافت کرد، من و همکارانم در بخش هنرهای تجسمی بسیار به وجد آمدیم! راهروهای رنگارنگِ مملو از نقاشیهای دانشآموزان و طنین موسیقی که از کلاسهای درس شنیده میشود، تصویری از یک محیط ایدهآل برای یادگیری مشارکتی بود. هرچند برخی از همکارانِ آموزشِ عمومی ما کمتر ذوق زده شدند.
بسیاری از آنها با تمرکز زیاد بر آزمونهای استاندارد، حاضر به هدر دادن وقتشان برای پرداختن به چنین مسائل پیشپاافتادهای نبودند! برخی نیز نگران توانایی خود برای گنجاندن مؤثر هنر در آموزش بودند و فکر می کردند شاید بهتر باشد استفاده از ابزارهای هنری به متخصصانِ امر واگذار شود. البته این نگرانیها برای کسانی که با تلفیق هنر (Arts Integration) آشنا نیستند یا تازهکارند، غیرمعمول نیست.
از نظر مرکز هنرهای نمایشی جان اف. کندی، آموزش از طریق هنر «رویکردی برای تدریس است که در آن دانشآموزان ادراکشان را درباره موضوعات مختلف با یک فرم هنری میسازند و به نمایش میگذارند. در این رویکرد، دانشآموزان درگیر فرایند خلاقانهای میشوند که یک شاخهی هنری را با یک حوزهی موضوعی دیگر پیوند میدهد و اهداف در حال تحولِ هر دو حوزه را برآورده میکند.»
برای اجرای موفقیتآمیز این ایده، باید نقش فرآیندی هنر را در فراهم کردن بستر مناسبِ یادگیری پذیرفت و از ساختن یک محصول نهاییِ بینقص چشمپوشی کرد. تأکید بر فرآیند بهجای محصول در فعالیتهای هنری بهویژه برای یادگیرندگانی که با تفکر انتزاعی کلنجار میروند، مؤثر است. [این رویکردِ آموزشی به سفر و تجربهی هنری بیش از نتیجهی نهایی اهمیت میدهد.]
بیایید به روشهای خاصی بپردازیم که در آن نقاشی، واکنش به تصاویر و درگیر شدن با موسیقی میتواند تأثیر مثبتی بر نیازهای ارتباطی، عاطفی و حسیِ دانشآموزانِ طیف اوتیسم در کلاس شما داشته باشد.
نقاشی
ازآنجاکه بیان افکار و احساسات در ارتباط کلامی برای کودکان ِطیف اوتیسم چالشانگیز است، نقاشی میتواند بهعنوان یک ابزار یادگیری برای این دانشآموزان به کار گرفته شود. نقاشی کردن به آنها کمک میکند دنیای درونی خود را به شکلی فراتر از روشهای معمول بیان کنند. با این حال، تکامل مهارتهای حرکتی ظریف مثل هماهنگی و کنترل عضلات کوچک دست، انگشتان و مچ برای انجام حرکات دقیق، اغلب در افرادِ طیف اوتیسم به تأخیر میافتد. دستورالعملهای گام به گام، لوحهنویسی (وصل کردن نقطهچینها برای ترسیم کامل یک شکل یا حروف الفبا) یا حمایت مستقیم بزرگسالان و هدایت دستهای کودک هنگام طراحی به افزایش هماهنگی در بهبود این مهارتها کمک میکند. پژوهشها نیز ارتباط میان تکامل مهارتهای حرکتی ظریف و مهارتهای کلامی را ثابت کردهاند.
در این شیوه، فعالیتهایی که به ترسیم یک فضای داستانی خاص از طریق طراحی و نقاشی نیاز دارد، بر توصیف از طریق نوشتن ترجیح داده میشود. از این طریق، یادگیرنده بدون درگیر شدن با چالشهای کلامی، جزئیات را بهنحوی به یاد میآورد و به تصویر میکشد که درک آن برای مخاطب آسانتر است. فعالیتهای تکمیلی مثل انجام تمرینها یا ارزیابی میزان یادگیری در دانشآموزِ دارای اوتیسم میتواند چنین چیزهایی باشد: بازیها و فعالیتهای جورچین و پاسخ به پرسشهای تکمیلی در کلاس درس با استفاده از توجه اشتراکی (joint (attention [توجه اشتراکی به معنای توانایی توجه به یک سوژه یا موضوع همراه و همزمان با دیگران، اغلب برای به اشتراک گذاشتن یک تجربه یا گفتوگو دربارهی موضوع است]. این روش توسط بسیاری از افرادِ دارای اوتیسم به تماس مستقیم چشمی ترجیح داده میشود.
پاسخگویی به تصاویر
اگرچه برخی از افراد در طیف اوتیسم عملکرد کلامی بالایی دارند، اما ممکن است درک ظرافتهای زبانی برایشان دشوار باشد. به همین دلیل، بسیاری از آنها ارتباط تصویری را ترجیح میدهند. کمک بصری به این کودکان کمک میکند مفاهیم جدید را با چالش کمتر بیان کنند. از اینرو، ارائهی مطالب آکادمیک به شکل تصویری میتواند در یادگیری کودکِ دارای اوتیسم مفید و مؤثر باشد.
راهبردهای تفکر بصری (VTS: Visual Thinking Strategies) یک روش آموزشی مبتنی بر پژوهش است و طرفداران آموزش از طریق هنر آن را به رسمیت میشناسند. میتوان این روش را برای درسهای مختلف به کار برد. استفاده از راهبردهای تفکر بصری، فعالیتهایی مانندِ نمایش انواع تصاویر (نقاشی، پوستر و تصویر کتاب) را در بر میگیرد و از دانشآموزان میخواهد تا نتیجهگیری را بر اساس شواهد مبتنی بر متن (که در این حالت تصویر است) نقاشی کنند.
پروتکل آموزشی VTS شاملِ سه پرسش کلیدی است:
- در این تصویر چه خبر است؟
- در این تصویر چه چیزی میبینی که باعث میشود این حرف را بزنی؟
- چه چیز بیشتری میتوانیم پیدا کنیم؟
استفاده از این روش به یادگیرنده اجازه میدهد روی اطلاعاتی تمرکز کند که به راحتی قابل شناسایی هستند. دانشآموز، با حمایت معلم یا دیگر بزرگسالان میتواند تکههایی از اطلاعات را به هم متصل کند و از این طریق بهتر و عمیقتر بفهمد و به سمت استدلال و نتیجهگیری حرکت کند. میزان آگاهی عاطفیِ بسیاری از فکرورزانِ دارای اوتیسم شما را شگفتزده میکند. آنها اغلب جزئیاتی را میبینند و در نظر میگیرند که دیگران از آن غافلاند.
درگیر شدن با موسیقی
برخی از کودکان در این طیف، الگوها و ریتمهای موسیقی یا آواز را دوست دارند و یادگیری در قالب موسیقی برایشان سودمند است. ساختن موسیقی یا آواز خواندن همراه با همسالان به کودکِ دارای اوتیسم نقشی را میدهد که میتواند آن را پیشبینی و تکمیل کند و در عین حال خلاق، گویا و فراگیر است. اگرچه اختلال پردازش حسی (SPD: Sensory Processing Disorder) – که اغلب با اوتیسم همراه است – ممکن است برای گنجاندن موسیقی در کلاس درس چالشهایی ایجاد کند، من متوجه شدهام که چند راهبرد میتواند به ایجاد توانایی در تحملِ محرکهای صوتی کمک کند:
۱- هنگام پخش آهنگ یا همخوانی، کنترلِ دکمهی روشن/خاموش و یا میزانِ صدای دستگاه را به خودِ دانشآموز بسپارید. بیشترِ وقتها، پیشبینیناپذیر بودنِ زمان وقوع صدا باعث استرس بیشتری نسبت به خود صدا میشود.
۲- اگر از ابزارهای موسیقی در کلاس درس استفاده می کنید، کیفیت طنین صدا (کیفیت یا «رنگ» صدایی که هر ساز تولید می کند) را بررسی کنید. صداهای قوی و نافذ ممکن است تحریککننده باشند. بنابراین بهتر است که استفاده از سازهای فلزی مانند مثلث و سنج را محدود کنید. برعکس، برخی صداها میتوانند نو و جذاب باشند، در میان صداهای گیجکنندهی دیگر قابل تشخیص باشند و مورد توجه و استقبال قرار گیرند.
* * *
یادگیری از طریق هنر میتواند به شیوههای مختلف به افرادِ دارای اوتیسم کمک کند تا تواناییهای بیانی خود را بهبود بخشند و عادت به اجتماعی بودن را در خود تقویت کنند. افزون بر این، هنر فرصتهایی را برای تصمیمگیری مستقل فراهم میکند. دانشآموزانی که بهطور منظم در فعالیتهای خلاقانه شرکت میکنند، اغلب با انتخابهای شخصی در مورد رنگ، فرم و محتوا، تصمیمگیری مستقل را تمرین میکنند. عرصهی هنری، دامنهی توجه و مهارتهای اجتماعی را از طریق لزوم استفاده و به اشتراک گذاشتن انواع ابزار با دیگران گسترش میدهد و تقویت میکند. علاوه بر این، وجود این ابزارها مانند یک یادآوریِ ملموس عمل میکند و پایبندی به انجام کار را افزایش میدهد.
مواجهه با تأثیرات عالیِ آموزش از طریق هنر در مدرسهی خودم و دیگران، برای من الهامبخش بوده است. من شاهد این هستم که آموزشگران ماهر، ظرفیت خود را برای تدریس از طریق هنر افزایش میدهند؛ همچنین میبینم که با این روش، افسانهها و باورهای نادرست، مانندِ عدم وجود احساس و فردیت در افرادِ دارای اوتیسم از بین میرود. مهمتر از همه، شاهد این هستم که چگونه قلمرو هنر به یادگیرندگان خاص کمک میکند تا با استفاده از الگوهایی که برای آنها قابل دسترسی است، با جهان ارتباط برقرار کنند.