مرجع: Educational Leadership
نویسندگان: Rebecca Moore Howard و Laura J. Davies
تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت
مدت مطالعه: حدود ۲۰ دقیقه
امانتداری در استفاده از منابع کار پیچیدهای است. میشود به جای اینکه همهی تقصیرها را گردن اینترنت بیاندازیم، راههای امانتداری و وفاداری نسبت به منابع مورد استفاده را آموزش دهیم.
تقلب و سرقت علمی و ادبی برای بسیاری از معلمها امری ساده و سیاه و سفید است. سرقت علمی معمولاً وقتی در کلاسهای درس مطرح میشود که دانشآموزان باید دربارهی موضوعی تحقیق کنند یا مقاله بنویسند. معلمان ممکن است یک جلسهی کلاس را به این بحث اختصاص دهند و پس از آن دیگر از اسمی از تقلب و سرقت علمی و ادبی نمیبرند، مگر وقتی که یکی از دانشآموزان موقع کپی کردن از مقاله یا مطلب دیگری گیر میافتد و «سرقت علمی» عبارتی مناسب برای متهم کردن و تنبیه اوست. معلمان، اغلب، دربارهی کپی کردن از آثار علمی و ادبی دیگران و همینطور دیگر انواع تقلب به دانشآموزان هشدار میدهند و آنها را در زمینهی نقل قول کردن از منابع دیگر و ارجاع به آنها راهنمایی میکنند. معلمان همچنین فنون سهگانهی نقل قول مستقیم، غیر مستقیم و خلاصه کردن را -که کلید امانتداری نسبت به پژوهشها و نوشتههای دیگران است- برای دانشآموزان شرح میدهند. بنابراین، از این به بعد مسئولیت بر عهدهی دانشآموزان خواهد بود. فرض بر این است که آنها میدانند چهطور بدون جعل و تقلب از منابع علمی و ادبی و پژوهشی استفاده کنند، بنابراین از آنها انتظار میرود فنون معرفی شده را به بهترین نحو به کار ببرند.
این روزها اولین مقصد دانشآموزانی که میخواهند دربارهی موضوعی تحقیق کنند اینترنت است، جایی که با حجم نامحدود و به همآمیختهای از منابع معتبر و مشکوک روبهرو میشوند. در این شرایط بسیاری اینترنت را محکوم میکنند و گناه تقلب و جعل دانشآموزان را به گردن اینترنت میاندازند. بعضی آموزشگران حتی از این هم فراتر میروند و جستوجوی آنلاین برای انجام پژوهش را ممنوع میکنند. آنها به اشتباه فکر میکنند که اگر دانشآموزان با منابع کاغذی سر و کار داشته باشند، مشکل جعل و تقلب خود به خود ناپدید خواهد شد.
به نظر ما هشدار و تنبیه یا تلاش برای محدود کردن پژوهش آنلاین راه حل این مسأله نیست. معلمانی که میخواهند از جعل و تقلب جلوگیری کنند، باید زمان قابل توجهی از کلاس را به تقویت مهارت نقل قول و خلاصهنویسی و ارجاع به منابع اصلی که که مورد استفاده قرار گرفتهاند، اختصاص دهند و با تمرینهای کوچک و مستمر مهارت دانشآموزان در استفادهی درست و مسئولانه از را منابع تقویت کنند. این آموزش باید بر فنون سادهانگاشتهشدهای مثل خلاصه کردن منابع، که در عمل اصلاً ساده نیست، متمرکز شود. بسیاری از دانشآموزان هنوز با مهارت کامل در زمینهی خلاصه کردن یک بحث فاصلهی زیادی دارند – و دانشآموزانی که مهارت خلاصهنویسی ندارند، همانهایی هستند که بیش از همه در معرض افتادن به دامان تقلب و جعل منابع قرار دارند.
ممکن است این موضوع بیضرر به نظر برسد، ولی به شدت با نگرش و رفتار رایج در تناقض است. بیشتر روشها برای مقابله با جعل علمی و تقلب از این فرض اولیه آغاز میشود که با اطلاعرسانی دربارهی موضوع و سختگیری میتوان بهسادگی جلوی آن را گرفت. این فرض در یکی از کتابهای آموزش کودکان بهخوبی نمایان است: نویسنده، ماجرای دانشآموز نوجوانی را تعریف میکند که به هنگام نوشتن تمرین درسی دربارهی انقلاب آمریکا، نادانسته اطلاعاتی را از یک منبع آنلاین کپی میکند؛ در واقع تقلب میکند. معلم او از این اتفاق استفاده میکند تا به دانشآموزان یاد بدهد که استفاده از نوشتههای دگیران بدون ارجاع، جرم است. معلم تأکید میکند که ارجاع به منابع و استفاده از فنون جمعآوری منابع مهم است و از کتابدار مدرسه کمک میخواهد تا شیوهی درست ارجاع به منابع را برای دانشآموزان توضیح دهد.
بررسی این مواد آموزشی نشان میدهد که معلمان سه استراتژی کلی زیر را برای جلوگیری از استفادهی نادرست از منابع به کار میگیرند:
۱- زیر و بم ارجاع به منابع مورد استفاده را از پایههای پایین به دانشآموزان یاد میدهند.
۲- تکالیفی طراحی میکنند که دانشآموزان با انجام آنها نحوهی ارجاع به منابع اصلی را تمرین میکنند و در نظرِ شخصیشان دربارهی این کار بازاندیشی میکنند.
۳- واضح و شفاف به دانشآموزان اعلام میکنند که برای بیتوجهی به ذکر منابع و سرقت ادبی و علمی پیامدهایی در نظر گرفته شده است. («خوب است که بدانید مسألهی سرقت ادبی و علمی را در بررسی مقالهها و نوشتههایتان در نظر میگیرم.»)
البته مهارت خوب نوشتن با استفاده از منابع، چیزی فراتر از مهارت ارجاع دادن به منابع است. خوب نوشتن کار پیچیدهای است که با دسترسی آسان به منابع آنلاینِ بیشمار حتی پیچیدهتر هم شده است. در چنین شرایطی، یک دستورالعمل برای جلوگیری از جعل و سرقت علمی در صورتی مؤثر است که چنین ویژگیهایی داشته باشد:
- دربارهی مالکیت معنوی و معنای مالکیت داشتن بر یک متن علمی یا ادبی صحبت کند.
- دربارهی نحوهی سنجش و ارزیابی منابع اطلاعاتی آنلاین و چاپی بحث کند. مثلاً کیفیت و قابل اعتماد بودن مطلب یک وبلاگ را با یک مقالهی علمی که توسط گروهی از متخصصان و پژوهشگران همان حوزه مرور و بازخوانی شده را مقایسه کند.
- دانشآموزان را در کار با منابع و فهم آنها راهنمایی کند تا دانشآموزان تصور نکنند که درست کردن یک فهرست منابع برای مطلبی که نوشتهاند، کفایت میکند.
- این را در نظر بگیرد که برای آموزش نحوهی استفاده از منابع در نوشتن نمیتوان به گفتن جملهی «کپی کردن جرم است» و ارائهی دستهای از کارتهای ارجاع به منبع به دانشآموزان بسنده کرد.
دانشآموزان به تهدید نیاز ندارند؛ چیزی که احتیاج دارند تعلیم و آموزش است. این آموزش هم باید مهارتهای خواندن منبع را پرورش دهند، هم مختصات دنیای امروز را در نظر بگیرد؛ دنیایی که روزبهروز پیچیدهتر و عجیبتر میشود. همچنین باید این نکته را منتقل کند که اشتباه یا بد دانستن سرقت علمی و ادبی و وفادار نبودن به منبع یک نظر یا قضاوت شخصی نیست، بلکه ارزشهای اجتماعی نیز آن را رد میکند.
مذمت اینترنت به مثابهی بازی و سرگرمی
بسیاری از تحلیلگران دسترسی آسان به مجموعهی زیادی از اطلاعات آنلاین را دلیل اصلی جعل و تقلب میدانند. پژوهشگری به نام سو کارتر سیمونز (Sue Carter Simmons) بر اساس پژوهشی که انجام داده است (۱۹۹۹) این تصور اشتباه را رد میکند: دانشآموزان حداقل از قرن ۱۹ میلادی بهطور سیستماتیک دست به سرقت علمی و ادبی میزدند. مطالعهای که دوریس دنت (Doris Dant) در سال ۱۹۸۶ میلادی (مدتها قبل از اینکه اینترنت به عنوان یک پدیدهی فرهنگی شناخته شود) روی دانشآموزان دبیرستانی انجام داد، یافتهی قبلی را تأیید میکند: اگرچه ۹۴ درصد دانشآموزان دبیرستانی مورد مطالعه بودند که دستورالعملهایی دربارهی ذکر منابع مورد استفاده دریافت کرده بودند، ۸۰ درصد آنها اعلام کردند که «تعدادی از تمرینها» یا «بخش عمدهای از تمرینها» را کپی میکنند. بنابراین، اینترنت در بدترین حالت، پیچیدگی یک دینامیک بلندمدت و باسابقه را تقویت کرده است.
البته پژوهش آنلاین ویژگیهایی دارد که شیوهی تقلب در نوشتن را تسهیل میکند؛ بنابراین هشدار به آموزشگران در رابطه با پتانسیل اینترنت برای ترغیب به کپیکاری و جعل و تقلب عجیب نیست. اینترنت منبعی از متنون قابل دریافت را در اختیار دانشآموزان متقلب و آنها که تکالیفشان را با ناامیدی به تعویق میاندازند، قرار میدهد. در دنیای آنلاین یک متن بهراحتی با بریدن و چسباندن تکههایی از متنهای مختلف، تولید و آماده میشود. در این فضا دانشآموزانی که انگیزهی بالایی برای تقلب دارند بهراحتی میتوانند مرزهای میان آنچه را خودشان نوشتهاند با آنچه از یک متن کپی کردهاند، نادیده بگیرند یا مخفی کنند.
علاوه بر این در شرایطی که نویسنده سخت مشغول نوشتن و ایدهپردازی است و همزمان حجم متنوعی از منابع آنلاین را میخواند، ممکن است کارش را برای گذاشتن گیومهها و ارجاع به منابع متوقف نکند؛ با این تصور که بعداً این کار را انجام خواهد داد و این «بعداً» هیچوقت نخواهد آمد.
باز هم عجیب نیست که آموزشگران برای جلوگیری از وسوسهی کپی غیرمجاز از منابع آنلاین، به تنبیههای سخت برای متخلف و استفاده از خدمات تشخیص اتوماتیک تقلب روی آورند. ولی باید بدانند که تلاش به منظور وضع قانون و مقررات برای این دنیای پیچیده و بههمپیوسته نتیجه نخواهد داد.
چه روشی به نتیجه خواهد رسید؟
- با ارزشها شروع کنید.
معلمان باید همهی زوایای استفاده از منابع برای نوشتن مقاله یا انجام تکالیف درسی را در برنامهی کلاسی خود بگنجانند و فعالیتها و تمرینهایی در این باره در نظر بگیرند. ارزشها و قواعد اخلاقی معتبر در حیطهی آموزش را با دانشآموزان مرور کنند.
آموزگاران باید دربارهی دلیل اهمیت «نوشتن» با دانشآموزان صحبت کنند. افراد از طریق نوشتن یاد میگیرند، با هم ارتباط برقرار میکنند، هویت و حیطهی قدرت و اختیار خود را میشناسند یا معین میکنند. حتی دانشآموزانی که ترجیح میدهند مقاله یا پژوهش را بهطور گروهی و چند نفره انجام دهند و با کار انفرادی راحت نیستند، باید یاد بگیرند که همکاری شفاف با یک نویسندهی دیگر (مانند همکاریای که برای نوشتن همین مقاله انجام شد) با نقل از محتوای دیگران بدون ارجاع به نام آنها بسیار متفاوت است. هرچند مرز میان این دو همیشه روشن و شفاف نیست؛ ولی قطعاً وجود دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
این ارزشها و قواعد با کپی کردن کار دیگران در معرض تهدید قرار میگیرند. دانشآموزی که تقلب میکند و از حاصل زحمات دیگران بدون اشاره به نام آنها استفاده میکند، اصول اخلاقی جامعه را زیر پا میگذارد و تضعیف میکند، اختیار و قدرت عمل خود را به خطر میاندازد و هویت خود را کمرنگ میکند. چنین دانشآموزی فرصت پرورش مهارتهای نوشتن و پژوهش را از دست میدهد و احتمالاً چیز زیادی از تمرین نوشتن یاد نمیگیرد.
- دانشآموزان را در انجام پژوهش آنلاین راهنمایی کنید.
بسیاری از ما با روشهای پژوهش آنلاین بیگانهایم و ابتدا خودمان باید این روشها را یاد بگیریم. ممکن است اصول پژوهش را خوب بدانیم، اما احتمالاً تجربهی زیادی در به کار بردن این اصول در فضاهای آنلاین نداریم و نمیتوانیم از دانشآموزان انتظار داشته باشیم که این اصول را به کار ببرند.
مثلاً چهقدر از کپی کردنهای بدون ارجاع از منابع آنلاین، ناشی از انتخاب ضعیف منابع است؟ وقتی دانشآموزان روشهای پیدا کردن منابع خوب و معتبر در دنیای آنلاین را نمیشناسند، کاری که می کنند این است: کلمهی مورد نظرشان را در گوگل وارد میکنند و به بررسی اولین نتایج بهدستآمده میپردازند. وقتی دانشآموزان فقط منابع کلی را بررسی کنند، نمیتوان انتظار داشت موضوع را بهطور عمیق و دقیق بفهمند و در این صورت، «نمیتوانند موضوع را از زبان خود و به شیوهی خودشان بیان کنند»، پس کپی میکنند.
معلمان به جای ممنوع کردن استفاده از ویکیپدیا باید راههای استفاده از آن به عنوان یک منبع اطلاعاتی را به دانشآموزان بیاموزند. حتی وقتی استفاده از آن به عنوان منبع ممنوع باشد، دانشآموزان میتوانند از ویکیپدیا به عنوان نقطهی شروع جستوجو دربارهی سوژههای ناآشنا استفاده کنند. دانشآموزانی که راههای پژوهش عمیقتر را بلد نیستند، نمیتوانند منبع مهم و درخوری برای بهدست آوردن اطلاعات بیابند و آن را بهعنوان پانویس در پژوهششان ذکر کنند، این دسته از دانشآموزان به ویکیپدیا بسنده میکنند و در نهایت بابت تقلب از روی ویکیپدیا -بهعنوان یک منبع غیرقابلاتکا و نامعتبر- گیر میافتند. میتوان کار مفیدتری کرد: یک پروژهی پژوهشی تعریف کرد و به دانشآموزان گفت که جستوجو را از ویکیپدیا آغاز کنند. اما بعد از این مرحلهی اولیه آنها را راهنمایی کرد که درستی ادعاهای ویکیپدیا را از طریق پیدا کردن منابع عمیقتر و متنوعتر مانند کتابخانههای آنلاین و مقالههای معتبر بررسی کنند. میتوانید این پرژوه را با شروع از یکی از صفحات ویکیپدیا که از نادرستی اطلاعات مندرج در آن خبر داردی، جذابتر کنید.
- خلاصه کردن را آموزش دهید.
معلمان باید زمان بیشتری را به آموزش خواندن به شیوهای سنجشگرانه (انتقادی) و نحوهی ارجاع دادن به منابع مورد استفاده اختصاص دهند. سه پژوهشگر انگلیسی در مقالهی که سال ۲۰۰۷ در نشست سالانهی انجمن معلمان بریتانیا ارائه دادند، از نتیجهی بررسی مقالههایی گفتند که ۱۸ دانشجوی سال دوم کالج برای کلاس روش تحقیق نوشته بودند. آنها همهی این مقالهها را به دقت خوانده و تمام منابع مورد ارجاع آنها را هم بررسی کرده بودند. پژوهشگران دریافتند که در همهی مقالهها نوعی سوءاستفاده از منابع رخ داده، مواردی مانند ذکر نکردن منبع، نگذاشتن نقلقولهای مستقیم در گیومه و تأویل و تفسیرهایی بسیار نزدیک به منبع اصلی. در پارهای موارد، نواقص بسیار گسترده بود. مهمتر از این، آنها دریافتند که هیچکدام از این ۱۸ مقاله خلاصهای از استدلال کلی ارائه شده در یکی از منابع مورد استفاده را ارائه نکرده است. بسیاری از دانشجویان تکنیک بازنویسی و تأویل و تفسیر متن را بهدرستی به کار برده بودند؛ به این معنا که برداشت خود از بخشی از متن را به شیوهی خود و از نظر تعداد لغت نزدیک به متن اصلی نوشته بودند، اما هیچیک از آنها ترکیبهای تازه برای خلاصه کردن متن استفاده نکرده بودند، یعنی نتوانسته بودند یک یا چند پاراگراف از متن را با استفاده از ترکیبهای تازه به اندازهی پنجاه درصد فشرده کنند. جاهایی که به استفاده از متنهای طولانیتر نیاز بوده، کل پاراگراف را با ارجاع یا بدون ارجاع کپی کرده بودند.
این دانشجویان سال دومی که در کالج معتبری درس میخواندند، به ذکر و بازنویسی جملهها بسنده کرده بودند، به این معناکه جملات جداگانهای را از متن انتخاب و تکرار کرده بودند و تلاش داشتند که آنهارا در بحث خود بگنجانند. این کار، نویسنده را در معرض خطر کپی کردن قرار میدهد. نویسندهای که فارغ از مفهوم کلی متن، از تکجملهها استفاده میکند باید دائماً نقل قول کند. گاهی زبان متن بازنویسیشده بیش از حد به زبان منبع نزدیک میشود و حجم نقل قولها آنقدر زیاد میشود که نویسنده از ترس اینکه نوشتهاش بیش از اینکه به یک مقالهی علمی و متن دست اول شبیه باشد، مجموعهای از نقل قول از افراد مختلف شده است، احساس میکند باید برخی از نقل قولها را مخفی کند و خود را صاحب آن ایده جا بزند.
معلمان اغلب فراموش میکنند که خلاصه کردن بحث یک نویسندهی دیگر چهقدر سخت است. میگل رویگ (Miguel Roig) نشان داده است که خلاصه کردن متونی با موضوعات ناآشنا، حتی برای استادانی که خود نویسندگان ماهری هستند، کار دشواری است. پس دانشآموزان ما که بهطور مداوم متنهایی با موضوعات ناآشنا میخوانند کار بزرگی پیش رو دارند. میتوانیم متنهای آشنا و ساده به آنها بدهیم البته ممکن است باعث افت کیفیت پروژهی آموزشی شود. در عوض، وظیفهی ما آموزش استراتژیهایی برای مواجهه با موضوعهای ناآشنا و متنهای چالشبرانگیز است.
این آموزش میتواند با تکنیکهای خلاصهنویسی و تأویل و تفسیر متن آغاز شود. سو شیرلی (Sue Shirley) مجموعه مراحلی برای آموزش این تکنیکها به دانشآموزان طراحی کرده است. ابتدا توضیح میدهد که استفاده از مترادف کلمات به معنای بازنویسی یا تفسیر متن نیست. در مرحلهی بعد دانشآموزان را در خواندن یک متن و مشخص کردن کلمات کلیدی و نکات اصلی که باید در بازنویسی و تفسیر باقی بمانند، راهنمایی میکند. او نمونههایی از بازنویسی ضعیف متن مورد نظر را به دانشآموزان نشان میدهد تا آنها را نقد کنند. در آخر، از دانشآموزان میخواهد که یک متن ۵۰ تا ۱۰۰ کلمهای را انتخاب کنند، بخوانند و مفاهیم مطرح شده در آن را به زبان خودشان از نو بنویسند.
وقتی مهارتهای بازنویسی، تأویل و تفسیر متن و برداشت از منابع اصلی در دانشآموزان تقویت شوند، آمادگی دارند مهارت خلاصه کردن را فرا بگیرند. متنی که برای تمرین در نظر گرفته میشود باید با سطح علمی دانشآموزان هماهنگ باشد. در این فرآیند معلمان باید دانشآموزان را در شناسایی واژههای کلیدی و ایدههای اصلی متن راهنمایی کنند. هدف، تنها بازنویسی کردن ایدهی اصلی نیست، دانشآموزان باید متن را انقدر خوب و دقیق بفهمند که بتوانند حجم آن را به هنگام تلخیص و بازنویسی به نصف کاهش دهند.
این تمرینها نهتنها برای موفقیت در نوشتن متن پژوهشی ضروری هستند، بلکه تکنیکهای خوبی برای تقویت خواندن و درک مطلب بهشیوهای سنجشگرانه به شمار میآیند. اگر در آموزش این تکنیکها موفق نشویم، دانشآموزان ما با وجود همهی نرمافزارهای تشخیص تقلب و سرقت علمی و ادبی، و همهی تهدیدهایی که به کار میگیریم، همیشه در معرض خطر تقلب و جعل خواهند بود.